کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک

نویسنده: مهام میقانی
زمان: 04:37:32
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت اول
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت دوم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت سوم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت چهارم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت پنجم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت ششم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت هفتم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت هشتم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت نهم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت دهم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت یازدهم
کوچه‌های بی‌صدا / جلد یک قسمت دوازدهم
خلاصه:

«کوچه‌های بی‌صدا» صدای هویت تاریخی محله‌ها و کوچه‌های پایتخت، از «طهران» دیروز تا «تهران» امروز است.

«کوچه نایب»: پسر «نواب»، کباب‌زن «نایب»، صاحب اولین چلوکبابی تهران است. او درحال درست کردن کباب برای مهمانی شام است. «فهیمه» دخترش درباره‌ نایب از او و «خان‌جون» سؤال می‌کند. خان‌جون تعریف می‌کند که «ناصرالدین شاه» در سفر به قفقاز از کباب‌های قفقازی خوشش می‌آید و در بازگشت به ایران، به نایب که یکی از آشپزباشی‌های دربار بوده و وردست پدر خدابیامرز «قائم مقام فراهانی» آشپزی می‌کرده، شرح طبخ کبابی را می‌دهد که در قفقاز خورده بود؛ اما نایب کبابی برایش به سیخ می‌کشد که رنگ و بوی کباب قفقازی را پیش شاه بی‌اعتبار می‌کند.

نایب کم کم خودش را از دستگاه شاهی بیرون می‌کشد و یک کباب‌‌پزخانه برای خودش دایر می‌کند. اولین کباب‌پزخانه ایرانی به نام «نایب». حتی ناصرالدین شاه هم سفارش‌های کباب خود را به کباب‌پزخانه نایب می‌داد.

در یکی از مهمانی‌ها ناصرالدین شاه دستور می‌دهد که نایب برای­شان کباب درست کند. نایب خان معتقد بود، وقتی قرار است دویست، سیصد سیخ کباب روی منقل باد بزند، دود کباب تا هفت محله آن طرف‌تر می‌رود و نمی‌شود که شاه و اطرافیانش کباب بخورند و جماعت فقیر زیر گذر دود کباب را بو بکشند. او بابت هر سیخ سفارشی دربار یک سیخ هم برای فقرا در نظر می‌گرفت و به عمارت شاهی پیغام می‌داد که راه دوری نمی‌رود، خیرات اموات شاه است.

«کوچه مستوفی»: «فهیمه» درحال نوشتن و تحقیق است که «سیما» از راه می‌رسد. آن­ها قرار است به محل فیلم‌برداری در خانه «مستوفی» در کوچه‌ای بن‌بست بروند. سیما از بزرگی و زیبایی خانه تعریف می‌کند. او می‌گوید که «مستوفی الممالک» در همین خانه به دنیا آمده است.

فهیمه قصد دارد تا از خانه و کوچه فیلم‌برداری کند. سیما از زیبایی داخل خانه و از تعداد زیادی نقش و نگار حیوانات افسانه‌ای و آدم‌های بال‌دار و فرشته‌های کوچولو و کلی نقش‌های گل و گیاه و اسلیمی و سبد میوه و قرقاول و طاووس و اردک تعریف می‌کند.

فهیمه معتقد است که این خانه‌ها و تاریخچه آن­ها باید در قالب فیلم‌های مستند معرفی شوند تا مردم بهتر با آن­ها آشنا شوند. او می گوید مستوفی یکی از صاحب‌منصبان حکومتی بوده است. یکی از اصیل‌ترین شخصیت‌های تاریخ سیاسی معاصر ایران.

«مستوفی» یعنی حساب‌دار دفتر و خزانه یا همان وزیر دارایی فعلی. سیما فهیمه را به نزد «آقا تقی»، سرایدار پنجاه ساله عمارت مستوفی می‌برد. او تعریف می‌کند که «میرزا حسن» در یازده سالگی سِمت مشاوره مستوفی قبلی را داشت و تا بیست و یک سالگی در همین سمت بود. سپس به اروپا رفت و بعد از هفت سال به ایران بازگشت. سیما، بعد از آن، فهیمه را به دیدن اتاق‌های عمارت می‌برد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *