کوچک اما پهلوان

زمان: 02:16:31
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
کوچک اما پهلوان قسمت اول
کوچک اما پهلوان قسمت دوم
کوچک اما پهلوان قسمت سوم
کوچک اما پهلوان قسمت چهارم
کوچک اما پهلوان قسمت پنجم
کوچک اما پهلوان قسمت ششم
خلاصه:

من «سعید» هستم. «سعید طوقانی» یا به قول مجله‌های ورزشی آن زمان، «پهلوان کوچولوی ایران». در سال ۱۳۴۸ و در تهران به دنیا آمدم و این داستان زندگی من است که می‌شنوید.

از پنج سالگی همراه پدر و برادرانم که همگی ورزشکار و اهل زورخانه بودند، به ورزش رو آوردم. برادرانم بسیار تشویقم می‌کردند و می‌گفتند که من استعداد زیادی هم در ورزش باستانی و هم در انواع شیرین‌کاری دارم. از همان موقع ورزش را شروع کردم. تا این­که در یک مراسم رسمی که کله­گنده‌های زیادی هم آمده بودند، توانستم هنری را که بلد بودم، به نمایش بگذارم. مثلا در سه دقیقه، سیصد دور چرخ زدم که تا آن موقع کسی در سن و سال من نتوانسته بود، انجامش دهد و به همین خاطر بازوبند پهلوانی را به من دادند…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *