گربه شکاری

تنظیم متن: سعید اسلام زاده
زمان: 00:16:00
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
گربه شکاری
خلاصه:

جوانی روستایی بود که شکار را خیلی دوست داشت. او عاشق اسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سواری بود و یک سگ شکاری هم داشت.
جوان سگش را خیلی دوست داشت. یک روز جوان به شکار رفت و آهویی را با تیر زد. سگ به دنبال آهو رفت اما آهو از دست سگ فرار کرد. آن روز جوان و سگ بدون شکار به خانه برگشتند.
جوان گربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای زرنگ هم داشت که نامش «پرند» بود. او دیده بود که پرند خودش را به خواب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند تا موش شکار کند.
وقتی به خانه برگشت ناگهان از پنجره گنجشکی وارد اتاق شد. گنجشک خودش را به در و دیوار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زد تا از اتاق بیرون برود. اما تا خواست از پنجره بیرون برود گربه جستی زد و گنجشک را زخمی کرد. مرد جوان از این کار گربه خیلی خوشش آمد و تصمیم گرفت او را به جای سگ به شکار ببرد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *