گره در هم پیچیده

راوی: بهجت توجه
زمان: 02:50:33
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
گره در هم پیچیده قسمت اول
گره در هم پیچیده قسمت دوم
گره در هم پیچیده قسمت سوم
گره در هم پیچیده قسمت چهارم
گره در هم پیچیده قسمت پنجم
گره در هم پیچیده قسمت ششم
گره در هم پیچیده قسمت هفتم
گره در هم پیچیده قسمت هشتم
خلاصه:

«گره در هم پیچیده» یا «کلاف پُرگره» نوشته «لیزا گراف»، نویسنده ادبیات نوجوان است. این کتاب در سال ۲۰۱۳ بهترین رمان وجوانان به انتخاب سایت آمازون بوده است.
دربخشی از این داستان می‌شنویم:
صف اتوبوس شماره‌ ۳۶ که قرار بود از شهر «هاتیس‌برگ» در ایالت «می‌سی‌سی‌پی» راه بیفتد، درازترین صف ایستگاه بود. آدم‌هایی جورواجور به این سفر دور و دراز به سمت شمال می‌رفتند. سر به زیرها، آن¬ها که خیره نگاهت می‌کردند، چند تا هم چُرتی. توی صف، اینجا و آنجا مردانی با چهره‌های درهم، به امید یک ذره نسیم، به دست و پای¬شان کش و قوس می‌دادند. زنی دخترش را با روزنامه باد می‌زد. تیتر روزنامه این بود: دانشمندان معتقدند پرنده‌ منقرض‌شده‌ی «ژوپیتر»، بزرگ‌ترین حیوان پرنده بوده است. یک کودک نوپا بیسکویتی را دولپی می‌خورد و خرده‌های چسبناکش را روی سینه‌ مادرش می‌پاشید. هیچ‌کس رمق نداشت صدایش را از حد نق زدن و غرغر بالاتر ببرد. هوا دم‌کرده و خفه بود. در میان جمعیت، مرد جوانی که دقیقا یک روز از تولد هجده سالگی‌اش می‌گذشت، با احتیاط روی چمدان آبی روشنش نشسته بود. کت و شلوار نو قهوه‌ای‌اش خط اتویی شق و رق داشت و هنوز قالب تنش نشده بود. مرد جوان با پا روی زمین ضرب گرفته بود و آخرین دقایق باقی‌مانده تا درخواست ارثیه‌اش را پشت سر می‌گذاشت، بی‌خبر از آن¬که به‌محض سوار شدن به آن اتوبوس، در مسیر سرنوشتش قرار خواهد گرفت. کنار او، دختر کوچکی که چند دستِ قبلِ بازیِ جکس را پشت سر هم باخته بود، ناگهان پیش از برگشت توپ، هر هفت تاس را توی مشتش گرفت. دستش با چنان سرعتی در هوا حرکت می‌کرد که با چشم نمی‌شد آن را دنبال کرد. هم‌بازی او، پسری که حداقل سه سال از خودش بزرگ‌تر بود، فریاد زد: «هی! جر زدی! تو که گفتی بازی‌ات هیچ خوب نیست!»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *