



«گریز دلپذیر» رمانى کوتاه اما بسیار گیرا، به مرور روزهای کودکی چهار خواهر و برادر میپردازد که در بزرگسالی به بهانهای کنار یکدیگر جمع شدهاند تا خاطرات، اشکها و لبخندهای صادقانه و بیبهانهی کودکی و آن آرامش و دلخوشى را دوباره زنده کنند.
گریز دلپذیر مجموعهای از گفتوگوهای خیالپردازانه، سفری شادمانه به دنیای کودکیمان است که در کنار خواهر و برادرهایمان، آن زمان که هنوز قد نکشیده بودیم. ماجراجویی خواهر و برادرهایی که از مراسم عروسی یکی از اقوام خود میگریزند تا چند ساعت، به دور از زندگی روزمره و رنج همیشگی، دوباره آن آرامش که زندگیشان در نقش آدمهای بالغ و بزرگسال از آنها ربوده را، بازیابند. داستانی که وقتی آن را میخوانیم آرزو میکنیم ای کاش عضوی از آنها بودیم.
در بخشی از رمان گریز دلپذیر میشنویم:
آوازها با برگردانهایی در نوک زبانمان، پیغامهای ذخیره شدهمان، فیلمهای پرفروشی که دوست داشتیم، خرسهای چسبدار و صفحات موسیقی خشدار. کودکیمان، تنهاییمان، نخستین هیجانات و برنامههایمان برای آینده، تمام ساعتهایی که در انتظار به سر بردیم و درهایی که بسته ماند. لوسبازیهای باستر کیتون و…