گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان

زمان: 02:03:15
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت اول
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت دوم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت سوم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت چهارم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت پنجم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت ششم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت هفتم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت هشتم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت نهم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت دهم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت یازدهم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت دوازدهم
گلستان حکمت/ باب اول / جلد اول / در سیرت پادشاهان قسمت سیزدهم
خلاصه:

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت؛ هر نفسی که فرو میـرود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به در آید

سعدی گلستان را در سال ۶۵۶هـ‌ق در هشت باب تدوین کرد:

در آن مدت که ما را وقت خوش بود / ز هجرت ششصد و پنجاه‌وشش بود

سعدی در این اثر با انتخاب کلمات مناسب و گزینش‌های درست، خواننده را به وجد می‌آورد. واژه‌ها در گلستان از نوعی موسیقی جاندار و همچنین نوعی هم‌آوایی و هماهنگی برخوردارند. با توجه به حرکات ریتمیک واژه‌ها درمی‌یابیم که سعدی با هنرمندی و با دانش فراوان و آینده‌نگری واژه‌ها را برگزیده است. گلستان به سبب نثر مسجع و آهنگین خود زیباترین کتاب نثر فارسی است.

در این بخش باب اول گلستان سعدی را که در سیرت پادشاهان است، مرور می­کنیم. در حکایت اول این باب چنین آمده است:

ملک پرسید چه می‌گوید؟ یکی از وزرای نیک محضر، گفت ای خداوند همی­گوید: «وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ» ملک را رحمت آمد، و از سر خون او در گذشت وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی. و خردمندان گفته‌اند: دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه‌انگیز.
هر که شاه آن کند که او گوید / حیف باشد که جز نکو گوید

بر طاق ایوان فریدون نبشته بود:

جهان ای برادر نماند به کس / ل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت / که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک / چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *