

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت اول

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت دوم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت سوم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت چهارم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت پنجم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت ششم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت هفتم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت هشتم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت نهم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت دهم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت یازدهم

گنجشکها در برف / جلد دوم
قسمت دوازدهم
حدود یک ماه و نیم است که بدرالزمان به علت سقوط از پلههای خانهاش به کما رفته و فرزندانش (فروغ، فرهاد و عادل) بنا به نظر پزشکان از او در خانه مراقبت میکنند.
در مدت نگهداری از بدرالزمان، رها دختر کوچک فروغ که خیلی به مادربزرگش وابسته است، مدام کنار بستر او مینشیند و این موضوع مادرش را نگران کرده است. او بعد از مدتی به بقیه میگوید که وقتی کنار مادربزرگ است، صداهایی میشنود که به قول خودش صداهای ذهن مادربزرگ است. این مسئله نگرانی فروغ و دیگران را بیشتر میکند.