یاقوت درشت

اپیزودهای این قصه
یاقوت درشت قسمت اول
یاقوت درشت قسمت دوم
خلاصه:

ماجرا از زبان دکتر واتسون روایت می­‌شود:

من دکتر واتسون هستم. قبلاً در ارتش خدمت می­‌کردم، اما به علت زخمی شدن در یکی از جنگ­‌ها، استعفا کرده و به طور خصوصی به طبابت مشغول شدم.

 من همیشه، اوقات فراغتم را با دوستم، کارآگاه شرلوک هولمز، می­‌گذراندم. در کریسمس یکی از سال‌­ها برای تبریک سال نو به منزل او رفتم. در اتاق او یک کلاه شاپوی کهنه بود که آقای پیترسون، دربان هتل، آن را به همراه یک غاز یافته و به شرلوک تحویل داده بود.
جست‌وجوی اولیه برای یافتن صاحب آن اجناس ما را با مسئله مهمی روبه‌رو کرد. درون چینه‌دان غاز یاقوت گران‌بهایی پیدا کردیم که چندی پیش به سرقت رفته بود. برای یافتن اولین سرنخ باید آقای هنری بیکر، صاحب همان کلاه و غاز را می‌یافتیم. پس در همه‌ روزنامه‌ها آگهی کردیم تا هرچه زودتر او را بیابیم. من برای رسیدگی به بیمارانم منزل شرلوک هولمز را ترک کردم و قرار شد عصر همان روز برای دنبال کردن ماجرا نزذ او بازگردم…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *