اناربانو و پسرهایش

نویسنده: گلی ترقی
زمان: 01:11:25
به اشتراک گذاری:
4.61
اپیزودهای این قصه
اناربانو و پسرهایش
خلاصه:

دل و روده چمدانم را با دقت بررسی می‌کنند. چیزی مشکوک و ترسناک، که نمی‌دانم چیست، در چمدانم است.

 انگشتی تهدیدکننده به اندرون چمدان من اشاره می‌کند.

– آلت قتاله

– کدام آلت قتاله؟ توی چمدان من؟

 بازرس با ماموری دیگر گفتگو می‌کند. خم می‌شوند و به تصویری مجهول روی صفحه‌ دستگاه بازرسی نگاه می‌کنند.

 بدرقه‌کننده‌ها از پشت دیوار شیشه‌ای سرک کشیده‌اند. آن‌ها که در اطراف من هستند پچ‌پچ می‌کنند. ته چشم‌های­شان پرسشی گنگ موج می‌زند. در یک آن تغییر شکل داده‌ام و به نظر موجودی خطرناک می‌آیم. گناهکارم و محکومیتم قطعی‌ست.

تروریست؟

 شاید. امکان هر فکر و هر کاری می‌رود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (18 votes, average: 4,61 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *