خندستان

4.61
اپیزودهای این قصه
خندستان قسمت اول
خندستان قسمت دوم
خندستان قسمت سوم
خندستان قسمت چهارم
خندستان قسمت پنجم
خندستان قسمت ششم
خندستان قسمت هفتم
خندستان قسمت هشتم
خندستان قسمت نهم
خلاصه:

مدرسه‌‌ام را باید عوض می‌‌کردم و در یک مدرسه‌ی دیگر درس را شروع می‌‌کردم. هرچه به مادرم می‌‌گفتم: «حیف است این مدرسه از حضور من بی‌‌نصیب بماند. می‌ترسم داغی که بر دل مدیر و ناظم و دبیران محترم می‌‌گذارم، خیلی سخت و جان‌‌سوز باشد»، مادرم نگاهی با خشم به من می‌‌انداخت و می‌‌گفت: «ببین بنده‌‌های خدا چه دعای خیری پشت سرشان بوده که قرار است از شر و شرارت‌‌های تو خلاص شوند!» حتی اگر مادرم درست می‌گفت، ولی دست‌‌کم دوستانم از رفتنم ماتم می‌‌گرفتند. خاطرات کمی با هم نداشتیم… .

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (616 votes, average: 4,61 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *