
- تاریخ انتشار: مهر ۱۱, ۱۴۰۰
- نویسنده: فرانک اوکانر
- گوینده: میکائیل شهرستانی , مهرخ افضلی
- ژانر: ادبی - روایی
- زمان: 00:26:02
- سر راه مدرسه ی ما سربازخانهای وجود داشت که من هر روز جلوی در پادگان به تماشای آنجا می ایستادم و دیر به مدرسه می رسیدم، اما هیچ گاه دروغ نمیگفتم و چون کتاب زیاد میخواندم دلم می خواست شبیه به قهرمانان داستانها زندگی کنم. یک روز معلم متوجه دیر رسیدن من شد و بیشتر مرا زیر نظر گرفت. هر روز این فشار بیشتر می شد، اما من همیشه راست می گفتم. یک روز وقتی به مدرسه رسیدم، یکی از همکلاسهایم به نام گورمن را دیدم که از جیب کتی که به جارختی آویزان بود، چیزی بر میداشت. او با دیدن من حسابی جاخورد و ...
خیالاتی
بازدید: