دشت سه چاه

4.22
اپیزودهای این قصه
دشت سه چاه قسمت اول
دشت سه چاه قسمت دوم
دشت سه چاه قسمت سوم
دشت سه چاه قسمت چهارم
دشت سه چاه قسمت پنجم
خلاصه:

«سکینه» به همراه پسرش، رستم، گوسفندانشان را به گلّه‌‌‌بُنه آوردند و چون اهالی بر این اعتقادند که ورود زن به گله‌‌‌بنه شوم و نحس است، آن‌ها گله‌‌‌بنه‌شان را کمی دیرتر از بقیه علم کردند.
ازطرفی، چند روز از شروع گله‌‌‌بنه‌ها می‌گذرد که یک شب به یکی از گله‌‌بنه‌ها دزد می‌زند و تمام گوسفندان آن گله‌‌بنه را می‌دزدند. ترس و وحشتی در بین بقیه‌ی صاحبان گله‌‌‌بنه‌ها به وجود می‌آید. «ساتیار» که بزرگ روستاست و همه او را به ریش‌سفیدی قبول دارند، تصمیم می‌گیرد که همه را جمع کند تا با هم مشورت کنند و چاره‌ای بیندیشند. «قباد و رمضان» هم گله‌بنه‌ی خود را نزدیک کوه و در محلی به نام «تنگ نم» زدند و آن‌ها هم از بقیه دور هستند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (55 votes, average: 4,22 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *