ده روز با ده انجیر

نویسنده: هلن همتی
3.39
اپیزودهای این قصه
ده روز با ده انجیر قسمت اول
خلاصه:

«اتوبیه» جوانی کناف‌باف است. او درخت انجیری دارد که در زمستان ۱۰ انجیر داده است. اتوبیه وحشت‌زده نزد مرد همسایه می‌رود و او را به زور از خانه بیرون می‌کشد و از او کمک می‌خواهد. مرد همسایه به او می‌گوید که حکمتی در این امر نهفته است و شایسته است که نزد «تهوتیه ی دانا» برود تا حکمت انجیرها را بداند.
تهوتیه به پسر جوان می‌گوید که این معجزه نشانه رحمت خداوند است و خداوند بر آن شده است که او را به این وسیله آزمایش کند.
او از اتوبیه می‌خواهد تا هر روز یک انجیر را برای حاکم شکم‌پرست شهر ببرد و از او برای مردم شهر درخواست کمک کند. او همچنین اشاره می‌کند که خداوند پاسخ بدی را با بدی و جواب خوبی را با خوبی می دهد.
پسر جوان ابتدا راضی نمی‌شود؛ اما وقتی می‌داند که با این روش می‌تواند مشکلات مردم را حل کند، هر روز با یک انجیر راهی دربار حاکم شکم‌پرست می‌شود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (31 votes, average: 3,39 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *