«سه سال از زندگی‌ام» روایت زندگی شخصی به‌ نام «لاپتف» است؛ مردی متمول که عاشق دختری به نام «یولیا» می‌شود. یولیا اول به‌سبب ظاهر لاپتف به او جواب منفی می‌دهد، اما بعد، از ترس این گناه که دل کسی را فقط به‌علت ظاهرش شکسته، او را می‌پذیرد؛ اما هرگز علاقه و کششی به لاپتف ندارد.
لاپتف مدام با این فکر زجرآور دست‌وپنجه نرم می‌کند که یولیا به‌دلیل پول با او ازدواج کرده‌است. لاپتف از شیوه‌ی زندگی پدر و برادرش منزجر است و اساساً با سرمایه‌داری مشکل دارد و خاطره‌ی خوبی از رفتارهای پدرش در کودکی ندارد.
داستان روایتِ سه سال از زندگی لاپتف است؛ روایت سؤال‌ها و چالش‌های عمیقی که او در این مدت با آنها مواجه می‌شود. چخوف در این قصه هم مثل بقیه‌ی آثارش، خواننده را به تفکر و تأمل وامی‌دارد.