سومین کرانه رود

زمان: 00:22:32
به اشتراک گذاری:
4.87
اپیزودهای این قصه
سومین کرانه رود
خلاصه:

پدرم مردی سربه‌راه و وظیفه‌شناس و بی‌شیله پیله بود. آن طور که خیلی از آدم‌های حسابی می‌گفتند از همان اوایل جوانی حتی از بچگی‌اش، همین خلق و خو را داشته بود. تا آنجا که خودم به یاد دارم مثل بقیه آدم‌ها بود، نه بگو بخندتر از‌ آن‌ها و نه عبوس‌تر. شاید بشود گفت ساکت‌تر. در خانه ما کسی که حرفش در رو داشت مادر بود نه پدر. مادر بود که هر روز ما، یعنی خواهرم، برادرم و من را دم فحش می‌گرفت. تا زد و یک روز پدرم سفارش داد قایقی برایش بسازند…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (69 votes, average: 4,87 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *