پدرم، مادرم، خانواده‌ام

نویسنده: حسیب کیالی
زمان: 00:18:15
به اشتراک گذاری:
3.86
اپیزودهای این قصه
پدرم، مادرم، خانواده‌ام
خلاصه:

ماجرا از این جا شروع شد که تکه کاغذ زرد از زیر تخت زن برادرم (سامیه) به دست مادرم افتاد. اول فکر کردم که سهواً از جیب برادرم افتاده. برادرم و همسرش در دمشق بودند. خواهرم و شوهرش هم به ده آمده بودند تا پدر و مادرم را ببینند. وقتی مادرم اتاق را جارو می کرد، چشمش به آن تکه کاغذ افتاد که …

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (261 votes, average: 3,86 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *