آیینه و گنبد

اپیزودهای این قصه
آیینه و گنبد قسمت اول
آیینه و گنبد قسمت دوم
آیینه و گنبد قسمت سوم
آیینه و گنبد قسمت چهارم
آیینه و گنبد قسمت پنجم
خلاصه:
  • دزدان گردنه‌گیر چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده­‌اند که گویی مردم شهر هیچ راه رهایی از ایشان ندارند و حتی داروغه شهر نیز راهی نمی­‌یابد. در این اوضاع آشوب، دزدی کهنه کار به نام «نصیر» راه را بر کاروانی می­‌بندد…

    اما «غزال» دختر وزیر از حلقه دزدان می‌­گریزد و «سعید» پسر «نصیر» به تعقیب او می­‌رود. سعید در میان قلمستانی راه را بر غزال می­‌بندد و غزال نیز به امید رهایی، هر چه جواهر و زیورآلات با خود دارد به او تقدیم می­‌کند. اما آنچه توجه سعید را به خود جلب کرد آینه زنانه کوچکی است که غزال در کیسه خود دارد؛ چیزی که تا آن روز با چشمان خویش ندیده است؛ زیرا پدرش نصیر، داشتن آینه را قدغن کرده بود. وقتی نصیر چهره خود را در آینه دید دریافت که میان چهره جذاب او و پدرش هیچ تشابهی وجود ندارد؛ شاید از این رو است که پدر هر آینه‌­ای که به چنگ دزدان افتاده است را شکسته و از بین برده است. این حقیقت تردیدی جانکاه را به جان سعید می­‌اندازد و غزال را رها می­‌کند.

    اما وزیر با شنیدن این خبر که دزدان راه را بر کاروان دخترش بسته‌­اند، بسیار خشمگین می­‌شود و با شماتت داروغه را تهدید می­‌کند تا غروب فردا دخترش را بیابد، در غیر این صورت روزگارش را سیاه خواهد کرد…

  • بر اساس گلستان سعدی
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *