جادوی مهتاب

زمان: 00:09:50
به اشتراک گذاری:
1
اپیزودهای این قصه
جادوی مهتاب
خلاصه:

بازرگانی در زمان‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیم زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. او با زحمت زیاد مال و ثروت بسیاری به دست آورده بود. یک شب که ماه می‌‌‌‌‌‌‌‌تابید و بازرگان در اتاقش خوابیده بود صدای پایی شنید. دزدی در پشت بام خانه بود.
بازرگان فکری کرد و ناگهان همسرش را بیدار کرد و گفت: دزدی به خانه آمده و تو باید هرچه که می‌‌‌‌‌‌‌‌گویم انجام دهی…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (1 votes, average: 1,00 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

پاسخ دادن به Azita لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات

Azita گفت:

راوي چرا يهو وسط قصه عوض شد؟! 😂😂😂😂