قتل در خوابگاه دانشجویی

نویسنده: آگاتا کریستی
اپیزودهای این قصه
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت اول
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت دوم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت سوم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت چهارم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت پنجم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت ششم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت هفتم
قتل در خوابگاه دانشجویی قسمت هشتم
خلاصه:

خانم «لمون» با لحن مرددی گفت:

– الآن نصف پرستاران بیمارستان­‌ها سیاهپوست هستند. تا جایی که می‌دانم خیلی هم از پرستاران انگلیسی بهتر و دلسوزترند. بگذریم… در مورد این طرح صحبت کردیم و بالاخره خواهرم راه افتاد. نه من و نه خودش نگران خانم «نیکولتیس»، صاحب خوابگاه، نبودیم. این خانم اخلاق متغیری داشت. گاهی خیلی مهربان و خوش‌برخورد و گاهی هم… چطور بگویم؟ برعکس بود. خیلی هم پخمه و ناخن‌خشک بود. با وجود این چون خواهرم زن کاری و همه‌فن‌حریفی است، احتیاجی به کمک او نداشت. کلاً آدمی نیست که در مقابل بداخلاقی و ادا و اطوار بقیه جا بزند. شخصیت خودش را حفظ می‌کند و اجازه نمی‌دهد هر چرت و پرتی بارش کنند.

پوآرو در تأیید سر تکان داد. با شرحی که خانم لمون از خواهرش داد، به نظرش آمد بی‌شباهت نیستند. خواهرش به دلیل ازدواج و آب و هوای خاص سنگاپور نرم­تر شده، ولی مثل خود او روحیه‌ای مقاوم و سرسخت دارد.

– پرسید: خواهرتان این شغل را قبول کرد؟

– بله. حدود شش ماه پیش اسباب‌کشی کرد و در پلاک ۲۶ خیابان هیکری ساکن شد. در مجموع کارش را دوست داشت و به نظرش جالب بود.

پوآرو گوش کرد. تا اینجا سرگذشت خواهر خانم لمون از هر لحاظ معمولی بود.

ــ ولی گفتید اخیرا نگران شده. چرا؟

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *